۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

به بهانه ی 19 اردیبهشت، روز دانشجو در آزربایجان / یاسین حاجی زاده

 

مقدمه

 

از دهه ۱۹۶۰ میلادی به اینسو شاهد موج جدیدی از اعتراضات فراگیر سیاسی بودیم که نظریه های سابق از توضیح آنها ناتوان بود. یکی از تاثیرگذارترین این حرکات جنبش دانشجویی در اروپا بود. به طور کلی در این دوران بازیگران اصلی اعتراضات جوانان، زنان، و اقلیت‌ها بودند و رفتار آنها را نمی شد براساس شکاف های سیاسی و اجتماعی کلاسیک تبیین نمود. اینگونه بود که از دهه 1970  به بعد شاهد تعداد زیادی از نظریه ها پیرامون جنبش های اجتماعی بودیم. جنبش اجتماعی معمولا به نیرویی گفته می شود که به شکل همگانی در جامعه صورت می گیرد و به دنبال دگرگونی هایی در نظم اجتماعی مسلط است. این کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک و یا تامین یک هدف محوری خارج از حوزه نهادهای رسمی است.

 

جنبش دانشجویی ، جنبشی است که بخش اعظم جنبش های اجتماعی را در بر میگیرد، دانشجو بودن یک ویژگی موقتی است و فعالان دانشجویی در دوره‌های بعدی زندگی می توانند کنشگران سایر جنبش‌های اجتماعی باشند. به همین دلیل دانشجویان علاوه بر مطالبات خاص خود به مطالبات سایر جنبش های اجتماعی نظیر جنبش زنان، جنبش های اقوام، جنبش های صنفی معلمان و کارگران نیز توجه دارند. بررسی این رابطه در دستور کار این جنبش قرار دارد.

 

چنانکه به تاریخچه ی جنبش جنبش دانشجویی نگاهی بیندازیم،خواهیم دید که در دوره های اخیر دانشجویان بر حضور در جامعه مدنی و همبستگی با سایر جنبش های اجتماعی تاکید ویژه داشتند. همچنین می دانیم که دوران دانشجویی محدود به چند سال است و پس از پایان تحصیلات بسیاری از کنشگران دانشجویی به فعالیت در سایر جنبش ها و یا احزاب و گروههای سیاسی روی می آورند، به همین دلیل معمولا جنبش دانشجویی خود را محدود به مطالبات صنفی خود نمی کند و در پیوند مستقیم با مطالبات و خواسته های سایر اقشار اجتماع است.



سرآغازجنبش دانشجویی

 

 

این جنبش را باید در بستر کلی‌تر وقایع دهه ۶۰ اروپا و آمریکا دید؛ با این حال می توان اوج آن را در ۴ هفته طوفانی ماه مه ۶۸ مشاهده نمود. بازه ای که با اعتراضات دانشجویان دانشگاه نانتر که معتقد بودند اداره دانشگاه به سبک پادگان های نظامی است آغاز شد و سپس با با پیوستن کنفدراسیون سراسری کار، مهمترین تشکل کارگری فرانسه و اعتصاب سراسری کارکنان صداوسیمای آن کشور جلوه ی همه گیر تری به خود گرفت اما تردید مردمی که از نا امنی و خلائ سیاسی هراس داشتند خیابان هارا تخلیه و جنبش را با شکست مواجه ساخت، هرگونه تظاهرات سیاسی ممنوع اعلام شد و سازمان های دانشجویی چپ گرا غیرقانونی شدند. اواخر همین ماه هواداران ژنرال دوگل به یک پیروزی غیرمنتظره با اکثریت مطلق در انتخابات مجلس رسیدند. جنبش فروکش کردو بعد از آن تنها در فضای فرهنگی و هنری نشانه هایی از آن دیده شد. این جنبش تاثیر زیادی بر روابط انسانی و زندگی مدنی جامعه غرب داشت و الهام بخش هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران زیادی شد که انبوه کتاب ها را در این زمینه نوشتند و سبک های هنری خاص را آفریدند.

 

جنبش دانشجویی، در حرکت ملی آزربایجان در گذشته


 بسياري از دانشجويان کنوني را تصور بر اين است که جنبش دانشجوئي آذربايجان طي بیست سال اخير پا گرفته‌است، علت اين اشتباه از آنجاست که از سال 1359 که دانشگاه‌ها به بهانه‌ي انقلاب فرهنگي بسته‌شد، تا 1374 که اولين حرکت دانشجوئي دانشگاه تبريز، اورمیه و تهران (در اعتراض به پرسشنامه‌ي کذائي صداوسيما) صورت گرفت کل حرکت دانشجوئي در سطح دانشگاه‌هاي کشور به مدت قريب به چهارنسل دانشگاهي در رکود و رخوت کامل به سر ميبرد، در حافظه‌ي تاريخي نسل جديد هيچ خاطره‌اي از سوابق پيشين آن باقي نبود، حال آنکه عملا سابقه‌ي تاريخي جنبش دانشجوئي آذربايجان به سال 1326 برمي‌گردد.

 

در اين سال دانشجويان دانشگاه  تبريز، که توسط حکومت پهلوی به تعطیلی کشانده شده بود ، با حرکت‌هاي مدني و مؤثر خويش (که عمدتا از طريق مراجعات گروهي به استانداري و مکاتبات و تلگرافات مکرر صورت ميگرفت)، رژيم پهلوي را وادار به عقب‌نشيني کردند.

 

 دانشگاه تبريز تنها نهادي بود که به عنوان يادگار حکومت ملی دموکرات‌ها و به همت دانشجويان و اوليا آنها توانست سرپا بيايستد.اين در شرايطي بود که در محيط بيرون سکوت مرگباري حاکم بود، جو خارج از دانشگاه بسيار سرخورده و نيروهاي امنيتي مسائل سیاسی به خصوص مسائل مربوط به آذربايجان همچون تابو و محرمات تلقي مي‌کردند، تمامي فعالين سالهاي 1320-1325 يا متواري و تبعيد شده بودند ويا دستگير و به زندانهاي طولاني محکوم گرديده بودند و آنان که آزاد شده بودند نيز لاک دفاعي ضخيمي در اطراف خويش تنيده و چنان مقهور سياستهاي وحشيانه‌ي رژيم بودند که نمي‌توانستند قدم موثري در راه مردم آذربايجان بردارند.

 

دانشگاه تبريز در طول حکومت پهلوي به‌عنوان يکي از سياسي‌ترين دانشگاههاي کشور بود. ضمنا در دانشگاههاي تهران (اعم از پلي‌تکنيک، صنعتي آريامهر و تهران و..) و دانشگاه اصفهان و پهلوي شيراز، دانشجويان آذربايجاني همواره سهم مهمي در اعتصابات دانشجوئي داشته‌اند.ناگفته پيداست که يکي از محرکهاي قوي در حرکت دانشجويان آذربايجاني در تبريز و ساير دانشگاهها دغدغه‌ي ملي آنها بوده است. آذربايجاني بدليل مظالم ملي‌اي که بر وي تحميل شده همواره مستعد اعتراض و عصيان بوده است.

 

شايد به علت ادغام صفوف دانشجويان ترک و فارس در بسياري موارد تشخيص وزن هر يک از آنها کار چندان راحتي نباشد، اما شاخصهاي چندي ميتوانند ملاک قضاوت ما باشند، از جمله اينکه در جريان اعتراض به سفر نيکسون به ايران در 16 آذر 1333 دو تن از سه شهيد دانشگاه تهران آذربايجاني بودند.دانشجويان آذربايجاني در طول حکومت پهلوي در کنار طرح خواستهاي عمومي سياسي و صنفي، همواره مدافع و حافظ ارزشهاي فرهنگي و ملي خويش بوده‌اند و عليرغم ممنوعيت‌هاي شديد موجود در آن رژيم تلاشهاي بسياري در همين راستا به عمل آورده‌اند، در صف‌آرائي دانشجويان آذربايجاني در اواخر دوره‌ي پهلوي دو عامل موثر بود:

 

از سوئي به علت اينکه در حيطه‌ي تشکّلات سياسي خارج از دانشگاه هيچ تشکل مستقل آذربايجاني موجود نبود، به موازات آن نيز صفوف دانشجويان ترک و فارس در داخل دانشگاه نيز در هم ادغام شده بودند،از طرفي نيز اکثريت دانشجويان آذربايجاني گرايش آشکاري به دفاع از هويت و ارزشهاي ملي، تاريخي و فرهنگي خويش داشتند.برآيند دو عامل فوق باعث مي‌شد که آذربايجاني‌ها بي‌آنکه رسما نسبت به تشکيل صف جداگانه‌اي اقدام کنند، عملا در محيط دانشگاه در کنار هم باشند. رفتار آنها را ميتوان به رود زرد چين تشبيه کرد.

 

از نظر فعاليت‌هايي ملي فعالترين دانشگاهها در داخل کشور دانشسراي تربيت معلم و دانشگاه تبريز، دانشگاه صنعتي آريامهر در تهران و در خارج از کشور دانشجويان ترکيه و آلمان بودند. در سالهاي 1346-1350 دانشجويان آذربايجاني ترکيه نشريه‌اي بنام "بيزيم آذربايجان" منتشر ميکردند و در آلمان نيز نشريه‌ي "بيرليک"، توسط "گروه روشنفکران ترک ايراني" در سالهاي 1354 تا سقوط رژيم پهلوي، به چاپ مي‌رسيد.

 

پس وقوع انقلاب 57 و تعطیلی دانشگاه ها  پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی مجدد آنها در سال 61، جو اختناق و خفقان دانشگاه ها را احاطه کرده بود و اجازه ی هیچ گونه تنفسی را به فعالیت های دانشچویی نمی داد، اغلب دانشجویان فعال یا اعدام شده بودند و یا در زندان به سر می بردند.

 

جوسنگین سرکوب و خفقان، در طول جنگ ایران و عراق نه تنها بر سر جنبش دانشجویی، بلکه بر سر تمام جریان های سیاسی، سنگینی می کرد.پس از پایان جنگ، فضا کمی جنبنه ی تلطیفی به خود گرفت و در اثر این فضا، جانی تازه در کالبد بی روح جنبش آزربایجان دمیده شد و جنبش رفته رفته به سرآغاز پویایی و تثبیت خود در میدان گاه های سیاسی نزدیک تر گشت.

 

علت نامگذاری 19 اردیبهشت به عنوان روز دانشجو در آزربایجان چیست؟

 

در اردیبهشت سال 1374 مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در مناطق بیست گانه تهران و قم اقدام به پخش پرسشنامه ای زیر با عنوان فاصله اجتماعی  با سوالاتی چون:

 

(1. اگر روزی قصد ازدواج داشته باشید، آیا حاضرید با یک فرد ترک ازدواج کنید؟2. چنانچه فرزند دختری داشته باشید و روزی بخواهد ازدواج کند، آیا حاضرید او را به یک مرد ترک بدهید؟3. برای شرکت در بعضی از مراسم خاص مثل عاشورا و تاسوعا آیا حاضرید در مجالس یا دسته جات ترکها شرکت کنید؟4. اگر بخواهید خانه ای بگیرید و ببینید که همسایه دیوار به دیوار یا آپارتمان مجاور شما ترک هستند، آیا حاضرید در مراسم آنها شرکت کنید؟5. آیا حاضرید با فردی ترک در اتاق همکار باشید؟6. آیا حاضرید در محله ای که اکثریت آنها ترک هستند، مسکن بگیرید؟7. آیا حاضرید با فردی ترک رفت و آمد داشته باشید، او را به خانه خود مهمان کنید و یا به خانه آنها بروید؟. )

 

 انتشار خبر پرشسنامه ی یاد شده، واکنش دانشجویان را برا می انگیزد، بیانیه ها صادر می شود، تجمع ها کلید میخورد و شعار هایی برضد سیاسیت های شئونیستی سر داده می شود، اما این تجمعات مدنی با مداخله ی نیروهای امنیتی ولباس شخصی وضرب و شتم دانشجویان آزربایجانی پاسخ داده می شود. و در نهایت با رادیوی سراسری اعلام می دارد که نویسندگان این پرسنامه از عوامل خارجی دستور گرفته اند که و ماموریت داشته اند وحدت ملی را برهم زنند، رادیوی سراسری وعده داد که مجریان این عمل به زودی معرفی و مجازات خوهند شد، اما پس از گذشت سالها، نه کسی به عنوان نویسنده ی پرسشنامه معرفی شد و نه کسی در مورد آن توضیح داد.

 

هرچند این اعتراضات به طول نیجامید و بایکوت خبری اجازه ی پرداختن به این موضوع را به هیچ‌یک از شبکه های اجتماعی نداد، اما این حرکت، پویایی جنبشی را در پی داشت که امروزه از آن به عنوان جنبش دانشجویی آزربایجان یاد می شود.19 اردیبهشت به عنوان یادآور هوشیاری و روشنگری دانشجویان آزربایجانی همه ساله به وسیله ی دانشجویان و اقشار مختلف، گرامی داشته می شود.

 

19 اردیبشهت سرآغاز پویایی در جنبش دانشجویی آزربایجان

 

19اردیبهشت1374 نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات مردم آزربایجان به شمار می آید. مردمآزربایجان، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری ثباتنسبی در کشور در جهت محکوم نمودن سیاست های شئونیستی و احقاق حقوق پایمالشده ی خود فریاد دادخواهی سردادند. در این روز دانشجویان آزربایجانی دراعتراض به نظرسنجی صدداوسیما ی جمهوری اسلامی ایران با عنوان " فاصله ی اجتماعی " که در آن سوالاتی با مقصود خوار ساختن فرهنگ و هویت آزربایجانی مطرح شده بود، شروع به برگزاري تجمعات اعتراضي نمودند. این عمل آن ها پايه گذار جنبش و حركتي شد، كه بعدها از آن به گفتمان غالب در عرصه هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و سياسي در سطح جامعه دانشگاههاي آزربایجان مبدل گردید.

 

جنبش دانشجویی آزربایجان، پس از سالها انزوای ناشی از خفقان و سرکوب، بار دیگر پا به عرصه ی مبارزه گذاشته و داد عدالت خواهی و مطالبات ملی اش را سر می دهد. از این پس برگ نوینی از تاریخ مبارزات آزربایجان رقم می خورد. محافل دانشجویی آزربایجان گسترش می یابد، خوابگاه ها و خانه های دانشجویی به محلی برای همفکری، تبادل نظر و راهکار های نوین بدل می گردد. تجمعات دانشجویی کلید خورده و به بیرون از دانشگاه و به سطح جامعه راه می یابد. نشریات و انجمن های دانشجویی مسیری نوین برای گسترش و تبیین تفکرات و مطالبات حرکت های آزربایجانی باز می نمایند. این تحرکات حس مبارزه و مطالبه را به بطن جامعه ی آزربایجانی می کشاند. دفاع دانشجو از فرهنگ اجتماعی، در دراز مدت امکان پیشروی را از مهاجمان فرهنگی سلب کرده و در فصلی جدید نهادینه می سازد.

 

چه باید کرد؟

 

حال باید برای نفوذ هرچه بیشتر تفکرات هویت طلبانه ی جنبش دانشجویی در بطن جامعه ی آزربایجانی راهکارهایی  بایدارائه شود که علاوه بر قابل فهم بودن برای اکثر توده ی جامعه راهگشای حرکت های سیلسی دیگر باشد.

 

1.ارتباط و همفکری دانشجویان دانشگاه های آزربایجان و بحث و بررسی در جهت نیل به درک صحیح از جامعه ی سیاسی کنونی و ارائه ی راهکار های صحیح و منطقی برای گسترش جنبش.

 

2.ترمیم روابط فعالین با توده ی مردمی و شناسایی خواسته های واقعی انان، تا از این راه بتوانند از کاخ شیشه ای روشن فکری بیرون آیند و درد های واقعی ملت را منعکس سازند.

 

3.حرکت دانشجویی نباید باری اضافه بر ظرفیت بنیادی خویش بر دوش گیرد و نتواند آن را به طور صحیح به مقصد رساند و با گول چرب زبانی اپوزسیون و احزاب خارج از دانشگاه در معرض سوء استفاده ی انان قرار گیرد.

 

4.تدوین تاکتیک و تعیین تضاد های عمده با متحدین بالقوه و بالفعل. شاید به نظر برسد که این کارکرد ها و وظایف در حیطه ی یک حزب یا تشکیلات سیاسی است اما باید در نظر داشت که جنبش دانشجویی، خواه یا ناخواه با مسائلی درگیر خواهد شد که رنگ و بوی سیاسی دارند. اما تفاوت اصلی و اساسی تشکلات دانشجویی با یک حزب سیاسی اراده ی معطوف به قدرت جنبش دانشجویی است.

 

5.ایجاد رابطه ی دموکراتیک با سایر فعالین خارج از دانشگاه، با حفظ تمامیت استقلال جنبش دانشجویی، باید در دستور کار تشکلات دانشجویی قرار گیرد و برتمام فعالین دانشجویی واجب است، زبان مفاهمه و مبادله ی مناسبی را برای نشر اندیشه ی خود با عموم جامعه در پیش گیرند.

 

 

 

یاسین حاجی زاده-اورمو

93.02.17

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر